روزشمار عملیات های دفاع مقدس

نوار زمان هشت سال جنگ تحمیلی

کد خبر : 54395
تاریخ خبر : 1403/06/03-14:01
تاریخ به روز رسانی : 1403/08/23-13:30
تعداد بازدید : 84
نسخه قابل چاپ

پشتیبانی از رزمندگان در جبهه ها

لاجوردی در زمان جنگ تحمیلی نیز برای پشتیبانی از جبهه ها، چند نوبت به جبهه رفت. خودش لباس و چفیه می دوخت و برای رزمنده ها به جبهه می برد. در گرمای شدید در فاو، بدون اینکه کسی او را بشناسد، کیسه ها را پر از خاک و شن می کرد تا برای رزمندگان سنگر بسازد. او از اینکه به امام و انقلاب خدمت می کرد، لذت می برد.

پشتیبانی از رزمندگان در جبهه ها

اسدالله لاجوردی متولد ۱۳۱۴، در خانواده ای مذهبی در جنوب تهران متولد شد. دوران کودکی وی مصادف با استبداد رضاخانی و اشغال ایران در سال ۱۳۲۰ بود.
در دوران جوانی او حوادث سیاسی مهمی در کشور رخ داد؛ ازجمله نهضت ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد. این حوادث تأثیر بسیاری بر روحیات و عواطف وی گذاشتند.

عضویت در گروه شیعیان

لاجوردی به دلیل فقر مالی ناچار شد دبیرستان را ترک کند و به کار در بازار مشغول شود. در همین زمان، او با حاج صادق امانی آشنا شد و زمینه حضورش در گروه شیعیان فراهم گردید.
گروه شیعیان، تشکیلاتی سیاسی-دینی بود و مشی مسلحانه نداشت. بنای آن کار فرهنگی، خودسازی و دگرسازی بود. در آن زمان، گروه هایی در کشور فعالیت می کردند که از لحاظ ایدئولوژی و تفکر در مقابل اسلام بودند و تبلیغات غیر اسلامی می کردند؛ بنابراین، وجود چنین گروهی نیاز بود که با قدرت در برابر این تفکرات غیر اسلامی بایستد.
اعضای گروه شیعیان یا همان گروه حاج صادق، صبح های جمعه در طبقه دوم سرای نظامی، مقابل پارک شهر، گرد هم جمع می آمدند. در جلسات آن ها احادیث، نهج البلاغه، احکام، مباحث فرهنگی و اصولی اسلام و مسائل روز مطرح می شد و سپس حاضران به پرسش و پاسخ می پرداختند. در نتیجه آموزش های آن ها عده زیادی جذب اسلام شدند.
لاجوردی در سن بیست وشش سالگی به همراه برادرش مرتضی، در مغازه الوار فروشی واقع در خیابان مولوی مشغول به کار شد. در آن زمان، در جریان مبارزات فدائیان اسلام و آیت الله کاشانی قرار گرفت و به فعالیت های سیاسی نیز کشیده شد.
با آغاز نهضت امام خمینی، به جمع یاران ایشان پیوست. او با مشاهده اولین اعلامیه حضرت امام به شدت تحت تأثیر قرار گرفت و پس از آن، با اشتیاقی وصف ناپذیر به همراه دوستانش، تکثیر و توزیع اعلامیه های امام را آغاز کرد.
در موضوع لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در سال ۱۳۴۱، لاجوردی و دوستانش امضای مسئولان اصناف را به همراه اعلامیه اعتراضی امام خمینی و سایر علما، چاپ و در بین مردم پخش کردند.

راه اندازی اولین راهپیمایی ضد شاهنشاهی
بعد از آن، اسدالله و برخی اعضای گروه از جمله صادق امانی و صادق اسلامی به ملاقات امام رفتند. این اولین باری بود که لاجوردی امام را ملاقات می کرد. در آن جلسه، او، صادق اسلامی و صادق امانی به امام گفتند که می خواهیم حرکتی انجام بدهیم و یک راهپیمایی برگزار کنیم.
امام موافقت خود را با این موضوع اعلام کرد. همان جا تصمیم گرفته شد که راهپیمایی از مسجد اعظم قم آغاز شود. این اولین راهپیمایی از زمان شکل گیری نهضت امام خمینی بود. لاجوردی و دوستانش گردانندگان اصلی آن راه پیمایی بودند.
وی شعارهای مراجع در مخالفت با تصویب توافقنامه انجمن های ایالتی و ولایتی را با خط خودش روی پلاکاردهایی نوشته و در راهپیمایی به دست جمعیتی که به طرف بیت امام حرکت می کردند، داده بود.
تظاهرکنندگان حدود نود نفر بودند و در بین آن ها عده ای از دانشجویان دانشگاه هم حضور داشتند. جمعیت به منزل امام رسید. مهدی عراقی، از اعضای گروه حاج صادق، منزل ایشان را آماده کرده بود. امام جلوی درگاهی نشستند و برای مردم سخنرانی کردند.

تشکیل هیئت موتلفه اسلامی به دستور امام
لاجوردی در بهمن ۱۳۴۳، به اتهام معاونت در قتل حسنعلی منصور دستگیر شد؛ اما به دلیل اینکه زیر شکنجه اطلاعاتی لو نداد، کمی بعد آزاد شد.
سیزدهم آن سال، او به جرم عضویت در هیئت موتلفه دستگیر و به زندان قزل قلعه منتقل شد؛ اما این بار نیز ساواک نتوانست اطلاعاتی از وی به دست بیاورد.
ششم اردیبهشت، ساواک که از بازجویی های مکرر او چیزی دستگیرش نشده بود، وی را به زندان انفرادی در پادگان عشرت آباد منتقل کرد و دو ماه بعد، به زندان عمومی قصر فرستاد. لاجوردی مدتی که در زندان به سر می برد، از حضور علمایی چون آیت الله انواری استفاده کرد و در نهایت در شهریور ۱۳۴۵، از زندان آزاد شد.
وی پس از آزادی از زندان، مغازه الوار فروشی اش را تعطیل کرد و در بازار جعفری به فروش روسری مشغول شد. او در خانه، کارگاه خیاطی کوچکی راه انداخت و خودش پارچه ها را برش می داد، می دوخت و در بازار می فروخت. او صبح ها به بازار جعفری می رفت، در حجره اش را باز می کرد و مشغول کار می شد؛ اما در پوشش کسب وکارش اعلامیه پخش می کرد و فعالیت سیاسی انجام می داد.

ساخت مدرسه رفاه با کمک بازاریان

موضوع ساخت مدرسه، موضوع مهمی بود. دغدغه اصلی اسدالله و دوستانش بعد از کمک مالی به افراد بی بضاعت، ساخت مدرسه بود. این کار به سرمایه زیادی نیاز داشت. فرش فروش های بازار تهران، بیشتر هزینه ساخت مدرسه را متقبل شدند. زمینی در پشت مجلس شورا خریداری و مدرسه ای دخترانه با عنوان رفاه در آن ساخته شد.
تشکیل بنیاد و ساخت مدرسه رفاه، پوشش خوبی برای فعالیت های سیاسی اعضای موتلفه، دور از مزاحمت های ساواک بود. لاجوردی در این بنیاد، دوشادوش دیگر دوستانش فعالیت می کرد؛ ولی مسئولیتی نپذیرفته بود.
در سال ۱۳۴۹، لاجوردی به جرم برنامه ریزی برای ترور بازیکنان رژیم صهیونیستی در جریان مسابقه ایران و اسرائیل دستگیر شد و در زندان زیر شکنجه های ساواک کمرش شکست و بینایی یک چشمش را تا حدودی از دست داد. وی پس از چهار سال تحمل زندان و دو بار تبعید به زندان قزل حصار و مشهد، در فروردین ۱۳۵۳ از زندان مشهد آزاد شد.

انتصاب به عنوان دادستان کل کشور
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با توجه به نقش فعالی که لاجوردی در مبارزه با رژیم پهلوی داشت و همچنین شناختش از جریانات سیاسی کشور، به عنوان دادستان نظام جمهوری اسلامی منصوب شد. وظیفه او برای برخورد با جریانات فکری و سیاسی ضدانقلاب بسیار سنگین بود.
او در این سمت به تعقیب عناصر گروه های معاند انقلاب، به ویژه گروهک فرقان و سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و خنثی کردن توطئه هایشان پرداخت. با تلاش های فراوان او و سایر نیروهای انقلابی، سازمان منافقین و گروهک فرقان از بین رفتند.

پشتیبانی از رزمندگان در جبهه ها
لاجوردی در زمان جنگ تحمیلی نیز برای پشتیبانی از جبهه ها، چند نوبت به جبهه رفت. خودش لباس و چفیه می دوخت و برای رزمنده ها به جبهه می برد.
در گرمای شدید در فاو، بدون اینکه کسی او را بشناسد، کیسه ها را پر از خاک و شن می کرد تا برای رزمندگان سنگر بسازد. او از اینکه به امام و انقلاب خدمت می کرد، لذت می برد.
در زمان پایان جنگ تحمیلی، لاجوردی به ریاست سازمان زندان های کشور منصوب شد و هم در تربیت و بازپروری مجرمان و هم در مدیریت سازمان زندان ها توفیقات زیادی کسب کرد.
او در سال ۱۳۷۶، از ریاست سازمان زندان ها استعفا داد و بار دیگر به حجره کوچکش در بازار تهران بازگشت.
لاجوردی در اول شهریور ۱۳۷۶، هدف سوءقصد علی اصغر غضنفر نژاد و علی اکبر اکبری ده بالایی، از اعضای سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، قرار گرفت و به شهادت رسید.

منبع:
یعقوب پناهی، کامران حمانی، اصناف و بازاریان در انقلاب و دفاع مقدس، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، صص ۵۰۳، ۵۰۴، ۵۰۵، ۵۰۶، ۵۰۷، ۵۰۸


برچسب ها :

نام*
ایمیل*
نظر*


© 1397 کلیه حقوق محفوظ است | طراحی وب سایت
x - »